در  سال  ۸۴  استفتایی  پخش  شد که سر  و صدای  زیادی  ایجاد  کرد.  در  آن استفتا  شخصی بنام  سید  محمد  روح الله  موذن  از حضرت  آیت  الله  سید  صادق  شیرازی  با  توصیف  هزاره های  افغانستان  بعنوان  قومی زشت منظر  و  ...  پرسیده شده بود که آیا با این اوصاف  و  جایز  است سادات  به آن  ها دختر  بدهند  یا از آن ها دختر  بگیرند؟

استفتای  فوق از  سوی  مخالفان  سادات  بصورت  گسترده  فتوکپی  و در میان  مهاجران افغانی  توزیع  می  شد.  در همان  زمان  کسانی که آقای  روح الله  موذن  را می  شناختند  می  گفتند :  خود او یک  هزاره است از جمله افرادی از  سادات  بهسود  او  را می  شناختند  اما علیه این  فرد هیچ  کاری  نکردند و از آن با کرامت  گذشتند.

اما ماجرا  به اینجا ختم  نشد. 

امسال  نیز  این  استفتا  بضمیمه استفتای  دیگر اما بدون  نام  و  مشخصات استفتا کننده ،  در  مجله طرح نو در پایان مقاله  ای  از  سوی  علیزاده مالستانی  بعنوان مدرک و سند  خباثت و  تکبر  و  خود  بزرگبینی سادات افغانی به چاپ  رسید.

وقتی  اینجانب آن استفتا  را با  آدرس  آن  دیدم و  چون از  طرفی  سر  راهم قرار  داشت و از سوی دیگر  مقاله ای  در نقد  مطالب  علیزاده نوشته بودم  و می  خواستم  از صحت و سقم شنیده های  خود  در  سال  ۸۴  که این شخص  هزاره  بوده ،  اطمینان  حاصل  کنم  .  به همین دلیل  شبی آن آدرس را رفتم  با اینکه احتمال  می  دادم  :

۱.  یا این شخص  واقعا  سید است و برخی از سادات شایعه کرده باشند این  شخص  هزاره است و گرنه چرا یک هزاره چنین  استفتایی  بکند؟

۲.  اینکه  این شخص  از آن  آدرس  منتقل شده باشد.

وقتی  آدرس را پیدا  کردم  ،  پلاک  ۱۴۷  روی یک در بسیار  محقر  بود که احتمال اینکه امباری  باشد ، می  رفت  و کنارش  یک خانه نسبتا  شیک بود که پلاک نداشت. مردد  بودم که کدام  یک منزل روح الله  موذن بوده و یا هست  و کدام درب  را بزنم.  در این  زمان  شخصی که جلو  منزل کنار  جوی  با ماشینش  ور می  رفت نزدم  آمد  و گفت : همشهریت در آن خانه است  و درب  محقر  را نشانم داد.  پرسیدم : شما او  را می  شناسی؟

گفت:  آری او مستاجر من است و اسمش  روح الله موذن است؟

پرسیدم : او  سید  است  یا عام؟

گفت :  نه سید نیست؟

با تاکید و لحن متعجبانه پرسیدم  : سید  نیست؟

آن  شخص  ضمن که گفت : بلی  سید  نیست  مشکوک  شد و پرسید :  جریان چیست  ؟

گفتم :  یک استفتایی  بنام ایشان پخش  شده که با نام  سید محمد روح الله موذن است

وی  گفت  :  نه چنین چیزی  ممکن نیست (نقل  به مضمون است و عین عبارت در ذهنم نیست)  این آقا بسیار طلبه ی  با  تقوایی است  و  خیلی از او  تعریف کرد.

بعد  گفت : درش  را بزن و ا زخودش بپرس

من  درب  را کوبیدم  و  دو  دختر  قد  و نیم  قد  به اندازه پنج سال آمدند  دم  درب .  از آن ها پرسیدم :  منزل  روح الله موذن ؟  گفتند  : آری .  گفتم  : شما سید هستید؟  گفتند  : نه

پرسیدم :  بابات هست؟  گفتند :  آری  و نماز  می خواند

گفتم  :  بروید بابایت  را صدا  کنید  بیاید  دم  درب.

آن ها رفتند و لحظه ای  بعد ،  آقای  نسبتا سیاه چهره و  با سنی  حدود ۳۵  الی  ۴۰  سال  دم  درب  ظاهر  شد. 

پرسیدم : آقای  موذن؟  گفت : آری

پرسیدم : محمد روح الله موذن؟

گفت : خودم هستم

پرسیدم   :  شما سید  هستی

گفت : خیر

پرسیدم : استفتا را  شما کرده ای  ؟

گفت :  آری

گفتم  :  چرا  شما که سید  نیستید  با  عنوان  سید استفتا کرده ای؟

گفت  :  من یک سئوال فرضی  داشتم  و به همین دلیل  استفتا  کردم

گفتم  : شما می دانی  با این استفتا چه تبلیغات سوئی علیه سادات به راه انداخته ای؟

خلاصه حرف های  زیادی میان ما رد و بدل شد و چون من  متاسفانه تند  شده بودم و او نیز که در آن جانزد  صاحبخانه  و   همسایه  ها آبرو  داری کرده بود،  مرا با اصرار  در حالیکه ترس  از چهره اش  کاملا  پیدا بود به خانه دعوت  کرد.

به خانه اش  رفتم و از او خواستم  نمونه ای از آن استفتا  را برایم پیدا کند و او  دنبال اصل  استفتا در میان مدارکش  می گشت.  در ضمن به من گفت :  من این استفتا را از چند مرجع  دیگر نیز  کردم اما هیچکدام جواب  درستی  به  من ندادند.

همچنین گفت  : این استفتا  قبل از اینکه جوابش بدستم برسد ،  شخصی از بیت شیرازی  به خانه ام  آمد و پرسید  : این استفتا  را شما  انجام  داده ای؟  گفتم : آری  و من (موذن) اعتراض کردم  که چرا پیش از اینکه استفتا  به دست من  برسد ، شما خوانده ای و  اینجا برای تحقیق  آمده ای

در این میان اینجانب(راوی)  از موذن پرسیدم :  من شنیده ام شما خواستگاری  هم از دختر یک سید داشته ای  . درست است؟

گفت :  آن  به این ربط  ندارد . من برای یک کس  دیگر  می خواستم  خواستگاری کنم  و دختر  دختر یک پیره زن  بود (می خواست بگوید قصد همکاری  و محبت به آن پیره زن  داشتم)

وی  آن  زمان نتوانست  استفتا هایش را پیدا کند.

من از خانه بیرون شدم و او تا  دم درب مرا مشایعت کرد. من دم  درب به او گفتم : شما باید  این کارت را جبران  کنی.  جواب  داد  من  حاضرم  بیایم  و در بیت آیت الله محقق  آن  را اعلام کنم.  به همین دلیل اینجانب  تلفن همراهش  را  گرفتم  . او برای اینکه به من اثبات کند : اهل  دروغ نیست گفت از موبایلت  زنگ  بزن تا معلوم شود  من عوضی شماره نداده ام. و من  زنگ  زدم  شماره درست بود.

موقع  خدا  حافظی  ضمن اینکه به  من  گفت خیلی  تندی  ،  با التماس از من خواست  قضیه را  دنبال  نکنم  و  من  نیز  که چندان اهل  جنجال  و  این کار ها نیستم  فقط  قضیه را به اطلاع  برخی افراد که می  شناختم  رساندم  بخاطر اینکه استفتا های او  دو بار یکی  در مشهد و یکی  هم در قم چاپ شده بود  می خواستم  در برخی  سایت ها و  مجلات این قضیه به اطلاع  مردم  برسد که عامل استفتا سید نیست. اما متاسفانه مدیران سایت ها  و  مجلات هرکدام به  دلیللی همکاری نکردند

و این استفتا همچنان بعنوان سندی علیه  سادات  افغانی مطرح است و ممکن است در سال  های  بعد  نیز  همچنان از سوی  سودجویان و تفرقه انگیزان مورد  استفاده قرار گیرد.

بنا بر  این تنها کاری که از من ساخته بود همین  بود که در  این  وبلاگ  آن  را به اطلاع  برسانم


نکته ای لازم است متذکر شوم آن است که این استفتا را آقای علیزاده بعنوان سند خود در پایان مقاله اش آورده است. اگر ایشان بر اساس این استفتایی که از غیر سید است یک داستان جعلی نمی ساخت ، شاید می گفتیم ایشان چون نمی دانسته عامل استفتا سید نیست و آقای موذن در پای آن استفتا خود را سید جازده پس ایرادی بر او نیست ، اما ایشان برای این استفتا یک داستان جعلی هم تعریف کرده که گویا گروهی از بزرگان سادات تصمیم داشته دیگران را از  دادن دختر به هزاره ها منع کند و چون نیاز به مستمسک داشته ، از یاران خود در  ایران خواسته اند استفتا کنند تا این مستمسک برای آن ها فراهم شود!

نکته دیگر این است که ما به این آقایان اعلام می کنیم اثبات سید نبودن آقای موذن بر عهده ما و لکن شما نیز اثبات کنید که استفتای  دوم از یک سید است و نه ...

یا نشانی و مشخصات او را نیز بدهید تا ما دنبالش برویم که او چه کسی است؟

از کجا که این افراد استفتا نکرده اند تا مستمسکی بدست افراد فتنه انگیز بدهند که  فتنه ای در میان شیعیان افغانستان براه اندازند؟

نکته سوم اینکه ُ حال که روشن شده این استفتا از یک هزاره است و نه یک سید ، ما بر خلاف افراد فرصت طلب و فتنه جو ، آن را اشتباه یک شخص یعنی آقای موذن می دانیم و به پای قوم شریف هزاره نمی نویسیم چرا که در میان هرقومی از هر نوع افراد از پرهیزگار ترین تا فاسق ترین و از افراد خطاکار تا خیر یافت می شود.

والسلام علی من اتبع الهدی